راهبر اقتصاد ایران

مرتضی ایمانی راد معتقد است که حساسیت به دلار ریشه تاریخی دارو مربوط به زمان حال نیست. از نگاه او عواملی همچون رابطه ایران با امریکا،هان روا بودن دلار در معاملات نفتی ایران و تعاملات ایرانبا کشورهای غربی باعث شده که در کشور دلار به عنوان مهمترین ارز خارجی به حساب آید.

این مقاله گفتگویی است که در شماره ۳۶۲ هفته نامه تجارت فردا در تاریخ ۱۷ خرداد ۹۹ به چاپ رسیده است

  • بسیاری از فعالان اقتصادی، مسوولان و مردم به قیمت دلار حساس شده اند و وقتی قیمت دلار  بالا می رود، همه انتظار دارند که در سایر بازارهای موازی نیز قیمت ها جا به جا شوند، چرا در ایران قیمت دلار قبله بازارها شده است و حساسیت نسبت به تغییرات آن بسیار بالا است؟

دلیل حساس بودن مردم به دلار آمریکا و تغییرات قیمت آن بیشتر  تحت تاثیر اتفاقاتی است که در تاریخ ایران افتاده است و به طور خلاصه می توان آنها را در چند مورد زیر خلاصه کرد. اول، یکی از مهمترین اتفاقاتی که در تاریخ ایران گذشته است و مردم را نسبت به دلار حساس کرده است گذشته رابطه ایران با آمریکا در قبل از انقلاب بوده است . از سال ۱۳۳۲ تا قبل از انقلاب دلار ارز خارجی رایج در کشور بود و تقریباً تمامی محاسبات ارزی کشور از طریق دلار آمریکا انجام می‌شد گذشته از آن ارتباطات بسیار قوی بین ایران و آمریکا وجود داشت و همین مسئله دلار را به عنوان نماینده پول های خارجی در ایران مطرح کرد. دوم، در بعد از انقلاب هم سیاست‌های خودکفایی برای جایگزینی واردات و کاهش تکیه به دلار آمریکا مورد استفاده قرار گرفت و رسما دلار آمریکا به عنوان پولی که می بایستی مصرف آن در کشور حداقل شود مورد توجه بود. سوم گذشته از مسائل داخلی که در دو مورد بالا گفته شد در نظر داشته باشیم که بیش از ۶۰ درصد از تعاملات کالایی و تعاملات ارزی جهانی توسط دلار آمریکا انجام می‌شود و بنابراین دلار امریکا یک ارز بسیار شناخته شده است و بنابراین طبیعی است که ایران هم در زمره کشورهای متکی دلار قرار گیرد. ضمنا در بعد از انقلاب دولت جمهوری اسلامی در اوایل کار هیچگاه اراده نکرد که دلار را با پول های خارجی دیگر جایگزین کند.چهارم بر می‌گردد به تفاهمات و اینکه نفت اوپک با دلار قیمت‌گذاری می‌شود و با دلار در بازارهای جهانی خرید و فروش می‌شود و بنابراین بخش عمده صادرات ما که در اوایل انقلاب نفت بود و تا چند سال گذشته صادرات عمده کشور به حساب می رفت به دلار آمریکا محاسبه می‌شد و در نتیجه بخش بسیار مهمی از صادرات کشور به صورت دلار دریافت می‌شد و بنابراین دلار آمریکا به عنوان ارز رایج در کشور مورد استفاده قرار گرفت.  تمام این مسائل به یک طرف ولی از طرف دیگر هم ساختار صنعتی و ساختار واردات کشور به شدت وابسته به کشورهای غربی بود و  بنابراین تقاضا برای دلار در کشور بسیار بالا بود . همین مسئله موجب شد که دلار به عنوان ارز مرجع در اقتصاد ایران مطرح شود و در بعد از انقلاب نیز همراه با التهابات ارزی دولت تلاش کرد که پایه ارزی کشور را به یورو انتقال دهد که به دلیل حساسیتی که جامعه از نظر تاریخی و از نظر زمانی داشت دلار را کنار نگذاشت و کم و بیش به همین ترتیب دلار به عنوان ارز رایج در بازارهای ارزی کشور مورد استفاده و مورد معامله قرار گرفت. الان هم بازار آزاد ارز به جز دلار ارز دیگیری را به رسمیت نمی شناسد و به همین دلیل است که تغییر ارزهای بین المللی به سرعت در ایران منعکس می شود ولی این مساله در باره دلار امریکا صحت ندارد. دلار امریکا به صورت رسمی و توسط بازار و بانک مرکزی تعیین می شود و با تعیین آن سایر ارزهای بین المللی تعیین قیمت می شوند.

  • بانک مرکزی به تازگی هدف گذاری تورمی را ۲۲ درصد تعیین کرده است، حال سوال اینجاست که اگر دلار دوباره پرش کرد و موجب افزایش سطح قیمت های مصرفی شود، سیاستگذار چگونه می تواند هدفگذاری تورمی را انجام دهد؟

به نکته بسیار خوبی اشاره کردید.  تجربه  سال‌های گذشته نشان می‌دهد که زمانی که نرخ دلار دارای التهاب و نوسانات قابل توجهی است و در یک دوره زمانی چند ماهه  به افزایش خود ادامه دهد،   به راهبر اقتصاد ایران تبدیل می‌شود. به عبارت دیگر قیمت‌ها و به خصوص قیمت های کالای سرمایه‌گذاری همانند بازار بورس اوراق بهادار، خودرو طلا و مسکن هرکدام با ضریب معینی خودشان را با قیمت دلار منطبق می‌کنند. در چنین شرایطی وقتی قیمت دلار افزایش پیدا میکند کالاهای سرمایه ای و به دنبال آن کالاهای مصرفی وارد یک روند رقابتی افزایش قیمت می شوند که این میزان افزایش قیمت در هرکدام از کالاهای نامبرده شده یک میزان تعدیل دارد و یک زمان تعدیل.  به عبارت دیگر بعضی از کالاها مثل طلا در مدت زمان بسیار کوتاهی خودش را با قیمت دلار تعدیل می کند و مسکن با دوره زمانی طولانی تری این تعدیل را انجام می دهد. این داستان به همین ترتیب ادامه خواهد داشت تا زمانی که رشد فزاینده قیمت دلار متوقف شود.  در شرایط فعلی که کماکان التهابات و نوسانات نرخ ارز در اقتصاد ایران سایه انداخته است قیمت کالاهای سرمایه ای و در پی آن ها قیمت کالاهای مصرفی از قیمت دلار تبعیت می کند.  و برعکس آنچه که فکر می شود این تبعیت از   نرخ های بازار است نه نرخی که بانک مرکزی اعلام می کند.  بناابراین هدف‌گذاری تورمی که مستلزم وجود شرایط نسبتاً تثبیت شده ای در اقتصاد است،  نمی تواند به عنوان یک سیاست اثر گذار در اقتصاد ایران به شمار برود. در شرایط فعلی اقتصاد ایران در شرایط تثبیت شده‌ای قرار ندارد و بخش قابل توجهی از نوسانات قیمتها و نوسانات قیمت دلار در اقتصاد ایران تابع متغیرهای برون زایی است که در اختیار بانک مرکزی و دولت ایران نیست. بنابراین آن طور که در سیاست‌های هدف‌گذاری تورمی مورد توجه  قرار می گیرند،  تثبیت اقتصاد کلان و درون زا بودن متغیرهای اثرگذار بر تورم از پیش شرط های لازم برای این سیاست است.  با توجه به مطالب گفته شده به نظرم می رسد که در شرایط فعلی سیاست هدف گذاری تورمی  تورمی آن هم در سطح ۲۲ درصد سیاستی است که در نهایت کار نخواهد کرد.  

  • بسیاری از سیاستمداران به دنبال سرکوب دلار برای کنترل تورم بودند، اما این موضوع هیچ وقت نتیجه نداشت و بهای دلار در هر دولت دچار جهش می شد، حال که رشد نقدینگی اقتصاد در سطح ۳۰ درصد است، می توان انتظار داشت که سیاستگذار تنها با ارائه یک چارچوب تورمی، بتواند از جهش دلار نیز جلوگیری کند؟

وقتی که نرخ ارز افزایش پیدا می کنند با خودش التهابات زیادی برای اقتصاد می‌آورد  که مهمترین آن نوسان قیمت کالاهای سرمایه‌ای و کالاهای مصرفی است. این نوسان در شرایطی که تنگنای عرضه در کشور وجود داشته باشد بسیار بیشتر میشود.  وقتی قیمت ارز در چنین شرایطی افزایش پیدا می کند تمایل عمومی بانک مرکزی،آنطور که در سال‌های گذشته نشان داده است،  سرکوب ارز می باشد. این  سرکوب به طور معمول با کنترل عرضه یا کنترل تقاضا و یا کنترل بازار ارز صورت می‌گیرد.  در اینجا یک نکته بسیار مهم وجود دارد که برای تثبیت متغیرهای اقتصادی ضروری است که نرخ ارز ثبات پیدا بکند.  ولی متاسفانه  دلیل اینکه ابزارهای لازم در اختیار بانک مرکزی نیست و یا از ابزارهای لازم استفاده نمی کند دست به سرکوب نرخ ارز می‌زند و نتیجه آن پایین آمدن و تثبیت نرخ ارز برای مدت مشخصی می باشد. ولی بعد از آن دوباره نرخ ارز شروع به افزایش پیدا می‌کند و طبعاً چون در محدوده مشخصی تثبیت شده است این افزایش به شکل جهش خواهد بود.  این مسئله چندین بار در اقتصاد ایران اتفاق افتاده است و نتیجه آن در هر بار شبیه دفعات قبل بوده است. بنابراین سرکوب نرخ ارز به عنوان یک مسکن برای مدتی مشخص می تواند کارساز باشد ولی مشکل اصلی اقتصاد کشور را حل نمی‌کند. اینجا ما میرسیم به سیاست های ضد تورمی برای کنترل نرخ ارز.مساله مهم این است که سیاست‌های مناسب برای کنترل نرخ ارز در بلند مدت سیاست های ضد تورمی است.  یعنی کنترل سرعت گردش پول،سیاست‌های کنترل حجم نقدینگی، سیاست‌های مدیریت سیستم بانکی و گردش پول.  از آنجا که افزایش قیمت ارز یک پدیده پولی است،  بنابراین نرخ دلار باید با همان پدیده پولی به عنوان سیاست های پولی درمان شود.  خلاصه کلام اینکه سیاست های سرکوب همانطور که تاکنون جواب نداده است از هم اکنون به بعد نیز جواب نخواهد داد و بنابراین اگر بانک مرکزی دست به کنترل حجم پول نزند ما باید شاهد سرکوب بیشتر ارز و در انتها شاهد  یک جهش ارزی دیگر در کشور باشیم، که زمان این جهش هم طولانی نخواهد بود.

  • کمی در ارتباط رابطه بازار دلار با دیگر بازارها نظیر،  بورس، مسکن و طلا صحبت کنیم، آیا تمامی این بازارها از افزایش قیمت دلار اثر می پذیرند؟ اگر پاسخ مثبت است چرا این ارتباط وجود دارد و برای مدیریت این بازارها باید چکار کرد؟

همانطور که در یکی از سوال های قبلی شما توضیح دادم افزایش قیمت ارز اگر قابل توجه و در مدت زمان نسبتاً زیادی ( مثلا چند ماه)  اتفاق بیفتد انتظار داریم که بازارهای سرمایه خودشان را با بازار ارز تعدیل کنند.  برای این تعدیل دو دلیل عمده وجود دارد یکی اینکه وقتی قیمت ارز بالا می رود به طور طبیعی قیمت طلا هم بالا می رود و دلیل واضح آن این است که طلا یک کالای وارداتی است ،  بنابراین با افزایش قیمت دلار قیمت طلا نیز به همان نسبت افزایش پیدا می‌کند شما اگر ملاحظه کرده باشید  قیمت دلار اگر ۵۰ درصد افزایش یابد و به همین نسبت قیمت طلا نیز افزایش پیدا می‌کند البته فرض می کنیم که متغیر های داخلی در مورد طلا در این مدت تغییر زیادی نکنند. بنابراین به همین دلیل تغییرات نرخ طلا نسبت به دلار یک تعدیل کامل است.  ولی این تغییرات قیمت در بازار بورس متفاوت است،به دلیل این که بسیاری از شرکت های عضو بورس اوراق بهادار تهران مصرف کننده ارز هستند و با بالا رفتن قیمت ارز هزینه تولید آنها افزایش پیدا می‌کند ولی در مقابل آن‌ها شرکت‌های وجود دارند که صادر کننده هستند و با بالا رفتن قیمت ارز صادرات آنها و در نتیجه نسبت قیمت سهم به عواید به دست آمده بیشتر می شود این خود شاخص بازار بورس را بالا میبرد این مسئله در مورد مسکن هم صادق است بنابراین در کلیه مواردی را که توضیح دادم ما با اثر قیمتی مواجه هستیم یعنی بالا رفتن نرخ ارز به میزانی که هر کدام از این بخش ها به ارز وابستگی داشته باشند قیمتهای خود را با ارز تعدیل می کنند. ولی ما با پدیده دوم دیگری مواجه هستیم و آن هم اثر سرمایه است. بالا رفتن نرخ دلار در بازارهای داخلی ایران سرمایه ها و سرمایه گذاری ها به نسبت وابستگی خود به دلار قیمت هایشان را تعدیل می کنند. به عنوان مثال بسیاری از صنایع لیست شده در بورس اوراق بهادار تهران دارای سرمایه‌های وارداتی زیادی هستند که با بالا رفتن دلار قیمت این سرمایه‌ها افزایش و یا بخش قابل توجهی از ساختمان سازی و پروژه‌های عمرانی وابسته به واردات و در نتیجه وابسته به نرخ دلار است بنابراین با بالا رفتن قیمت دلار این کالاهای سرمایه ای نیز به نسبت وابستگی شان به دلار آمریکا افزایش قیمت پیدا می کند. این پدیده را ما در سایر  سرمایه‌گذاری ها نیز مشاهده می کنیم. این که در این باره چه می‌توان کرد، تجربه نشان می‌دهد که سیاست محوری دولت و بانک مرکزی کنترل نرخ ارز بوده است که همان‌طور که گفتم جواب نداده است و به نظر می رسد از هم اکنون به بعد نیز جواب نخواهد داد بنابراین سیاست محوری کنترل نرخ ارز و کنترل تورم و کنترل افزایش قیمت بی‌رویه کالاهای سرمایه ای کنترل حجم پول و سیاست های مرتبط با آن است این مبلغ به اندازه کافی توسط اقتصاددانان مورد تاکید قرار گرفته است و به اندازه کافی توسط دولت و بانک مرکزی نادیده گرفته شده است.

  • آیا در بلندمدت بازدهی قیمت دلار با دیگر بازارهای موازی باید یکسان باشد؟ دلیل این موضوع چیست و چرا این انتظار وجود دارد؟

از یک جهت به دلیل این که هر یک از اینها  ابزارهای سرمایه گذاری  هستند و انتظار این است که در بلندمدت دارای بازدهی نزدیک به هم و یا همگرا باشند.  ولی در اساس چنین برداشتی نادرست است.  درست است که این سرمایه گذاری ها  می‌توانند در طول زمان بازدهی مشابهی داشته باشند ولی در نظر داشته باشیم که در بلند مدت هر یک از اینها تحت تأثیر عرضه و تقاضای آن خواهند بود و در بلند مدت عرضه و تقاضا تابع تغییرات تکنولوژی و تغییرات ساختار اقتصاد داخلی و اقتصاد جهانی است.  اگر چنین اتفاقاتی در اقتصاد بیفتد در این صورت در بلند مدت نباید انتظار داشته باشیم که بازدهی این سرمایه گذاری ها با هم برابر و یا نسبت به یکدیگر همگرا باشند

  • می توان گفت که تا به حال تمام اصلاحات ساختاری برای کنترل و ثبات سازی بازار ارز به بن بست رسیده است و دلار مسیر دلبخواه خود را می رود، حال باید چه کار کرد که از یک سو، قیمت دلار را حبس نکنیم و از سوی دیگر، تغییرات دلار دغدغه اصلی اقتصاد ایران نباشد؟

بله درست می گویید.  دولت و بانک مرکزی مرتب در حال تنظیم مناسبات ارزی کشور هستند و دلار مسیر خود را طی می‌کند و حکم بازار حکم آخر است.  یکی از دلایل سامان نیافتن بازار ارز همانطور که مرتب تکرار شد دخالت بانک مرکزی و دولت در بازار ارز است.  اگر بازار بورس ارزها در کنار بازارهای بورس موجود  به صورت الکترونیک شکل بگیرد  و عاملین اقتصادی بتوانند آزادانه هم به معاملات نقدی و هم به معاملات آتی دسترسی داشته باشند، این بازار می‌تواند به عنوان مکملی برای سرمایه‌گذاری و برای بازارهای بورس کالا ، بورس انرژی و بورس اوراق بهادار باشد.  گذشته از آن اشتباهات سیاسی و یا ریسک های سیاسی که توسط دولت انجام می‌شود می‌تواند روی نرخ ارز اثر گذار باشد.  در این صورت بازار ارز می‌تواند به عنوان آینه‌ی سیاستمداران به آنها ریسک سیاسی تصمیمات شان را نشان دهد. به نظر می‌رسد که گشایش این بازار می‌تواند بخش قابل توجهی از مسائل و مشکلات ارزی کشور را ساماندهی کند.  شاید با این ساماندهی نرخ ارز افزایش پیدا کند ولی دولت و بانک مرکزی باید بپذیرد که با تصمیمات فعلی نرخ ارز  افزایش پیدا می کند.  در این شرایط بازار ارز همانند یک نشانه گر جهت سیاستهای درست را به بانک مرکزی نشان خواهد داد. اینجا پذیرش سیاستمداران شرط اساسی برای چنین بازاری است.

نظرات

۴ نظرات

  • تا زمانی که بیش از ۶۰درصد معاملات دنیا با دلار باشه ما نمیتونیم کاری بکنیم و شاید در مقاطعی شاهد رشدهای آنچنانی نباشیم ولی به هر حال دلار مسیر خودش را می‌رود. بيچاره این مردم که باید چوب نادانی یه سری نادان که به زور مملکت را در دستشون دارن بخورند. 😭😭😭😭

  • نتیجه اخلاقی اینکه تا توافق نشه گربه با موش بازی میکنه تا از پا بیفته و بعد یه لقمه ئ چربش میکنه و ایران میشه ونزوئلا و عراق و … هر چند الان شده دیگه توافق هم فایده ای نداره

  • با سلام مطمئنا” در دولت و بانک مرکزی نیز افرادی مشابه شما و اقتصاد دان وجود دارد که موارد اشاره را به عنوان مشاوره به مسئولین ذیربط منعکس نمایند . یعنی این مواردی که جنابعالی مطرح میکنید آنها نمیدانند. اینگونه موارد در سالهای متوالی و از قبل تکرار شده و بعنوان درس آموخته میتواند یادآور تکرار سناریوی نرخ ارز و همبستگی آن با سایر کالاهای اساسی و مصرفی باشد . به نظر اینجانب یکی از راهکارها پیش بینی و آینده پژوهی نرخ ارز از طریق سناریو پردازی میتواند راه های مقابله با افزایش نرخ ارز را آشکار کند . البته اینکار بوسیله افراد هوشمند و با تجربه جهت کسب منافع سودجویانه انجام میشود که البته سازمان های دولتی نیز میتوانند برای مقابله با آن اقدام کنند .

نظرات شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

عضویت در خبرنامه