عوامل تحریک دلار
التهابات اخیر عدم اطمینان را زیاد می کند. چون سرمایه اجتماعی کاهش پیدا می کند. چون رابطه مردمو حکومت سست تر می شود. همین مساله موجب می شود که به صورت پتانسیل تقاضا برای دلار بالا قرار بگیرد. این یک مساله مهم در اقتصاد ایران است
این مصاحبه در هفته نامه تجارت فردا شماه ۳۴۱ – 16 آذر ۱۳۹۸ منتشر شده است.
- نرخ ارز در هفته های گذشته، دوباره وارد فاز نوسانی شده است و از محدوده با ثبات خود خارج شده است، از نگاه شما دلیل تغییر نرخ ارز در هفته های اخیر چه مواردی بوده است؟
در این پدیده چندین عامل نقش داشته است. ویژگی متغیری به نام ارز در ایران را نمی توان با یک عامل توضیح داد. آنقدر این عامل با فرهنگ و روان و زندگی مردم عجین شده است که به سختی می توان توضیح داد که چرا قیمت دلار بالا یا پایین رفت. عوامل متعددند، هم اقتصادی، هم اجتماعی و هم روانشناختی. طبیعی است که همیشه یک عامل قوی تر عمل می کند. در جریان اخیر به نظرم تعدادی متغیر و یا شرایط کار کرده است که من به چند تا از آنها اشاره میکنم. اول اینکه قیمت دلار با توجه به همه متغیرهای اقتصادی به نظر می رسد که به کف رسیده بود. آنهایی که از دلار زیر ده هزارتومان حرف می زدند خیلی زود متوجه شدند که از بدنه اقتصادی جامعه گسسته اند. آنهایی که از دلار ۳۵۰۰ تومانی صحبت می کردند، خودشان هم بحث خودشان را جدی نمی گرفتند. اعلام این نرخها نه یک نظر بود و نه یک تحلیل، بیشتر بیان هیجانات درونی بود که البته در مورد همه در مواقع مختلف میتواند تظاهر کند. بنابراین با در نظر گرفتن متغیرهای کلیدی اقتصادی در سطحی که بودند در ماههای قبل از این التهاب دلار به کف قیمتی رسیده بود. انتقال پول به خارج کشور توجیه داشت، قیمتها با سطح دلار همطراز شده بودند، بورس و ملک و ماشین و غیره خودشان را با دلار تعدیل کرده بودند. بنابراین کاهش بیشتر دلار یک فضای خالی ایجاد میکرد که آن را تقاضا خیلی سریع پر می کرد. این مطلب در واقع نشان می دهد که وقتی کف درست می شود قیمت ها تمایل بیشتری به بالا رفتن دارند. دلیل آن هم این است که کسی منتظر کاهش نیست و بنابراین خریدهای خودش را می کند. ضمنا وقتی در مدت زمان زیادی قیمت در یک سطح میماند، احتمال کاهش کمتر می شود و تقاضا های به تاخیر افتاده به تدریج به تقاضای فعال تبدیل می شوند و همینها شرایط اولیه را برای افزایش فراهم میکنند. ولی مساله التهابات اخیر این نبود. دولت با یک سیاستگذاری شتابزده در مورد قیمت بنزین التهابات سیاسی را بیشتر کرد. در مورد این مساله لازم نیست گفتگو کنیم، ولی یک مساله مهم این است که سطح سرمایه اجتماعی که از میان آن اطمینان به آینده شکل می گیرد بسیار پایین آمد. به نظرم همیشه کانالهای قیمت دلار ارتباط مستقیمی با سطح سرمایه اجتماعی دارد. طبیعی است که هر چه سرمایه اجتماعی پایین بیاید تمایل برای ذخیره سازی دلار افزایش می یابد. به عبارت دیگر به جای اینکه تقاضای واقعی رشد کند تقاضای سوداگری speculation رشد می کند. اتفاقی که در روزهای اخیر افتاد به نظرم به میزان قابل توجهی سرمایه اجتماعی را در ایران کاهش داد. این کاهش همراه با به کف رسیدن قیمت دلار شرایط سیاسی و اقتصادی لازم را برای افزایش دلار فراهم کرد. به همین خاطر بود که همراه با ناملایمات سیاسی دلار به شدت افزایش یافت و با کاهش این ناملایمات دلار از سطح بالای قبلی خود کاهش یافت. ولی چون سطح سرمایه اجتماعی پایین آمده بود کاهش دلار محدود بود و در مجموع دلار در سطحی قابل توجه نسبت به سابق متعادل شد. هم اکنون که این گفتگو را می کنیم دلار در بازار آزاد در سطح ۱۲۷۰۰ تومان قرار گرفته است و شرایط برای کاهش آن، دیگر وعده های بانک مرکزی نیست، اعاده اطمینان حداقل برای مردم و آینده پیش رو است. - به نظر می رسد که افزایش نااطمینانی ها در هفته های اخیر بیشتر از گذشته است، آیا می توان عنوان کرد که یکی از موارد افزایش نرخ ارز افزایش نااطمینانی ها در شرایط اقتصادی کنونی است؟
همان طور که گفتم التهابات اخیر عدم اطمینان را زیاد می کند. چون سرمایه اجتماعی کاهش پیدا می کند. چون رابطه مردمو حکومت سست تر می شود. همین مساله موجب می شود که به صورت پتانسیل تقاضا برای دلار بالا قرار بگیرد. این یک مساله مهم در اقتصاد ایران است. کاش می توانستیم سطح سرمایه اجتماعی را با کانالهای تغییر قیمت دلار روبروی هم بگذاریم. با هر ضربه ای که سرمایه اجتماعی می خورد یک سطح کانال تغییرات قیمت دلار بالاتر می رود. تقاضا همه جانبه ، چه به صورت بالقوه و چه بالفعل بالا می رود. مردم به کاهش سطح سرمایه اجتماعی با خرید دلار پاسخ میدهند. حداقل بخش زیادی از مردم این کار را می کنند. حتی آنهایی که تقاضایی در آینده دارند، تلاش می کنند برای اجتناب از گرانی دلار خرید خودشان را همین امروز بکنند. این یعنی فشار بر بازار و این فشار یعنی قیمت دلار بالاتر. دقیقا اگر تجربه چند سال اخیر را نگاه کنیم همیشه دلار از یک کانال به کانال دیگر جهش داشته است و پشت سر این جهش ها ضربه ای بوده است که به سرمایه اجتماعی خورده است. نباید این فاکتور را دست کم گرفت. این فاکتور آینده را شکل می دهد و میزان اطمینان و یا نااطمینانی از آینده تقاضای فعلی دلار را شکل می دهد. بنابراین تردیدی وجود ندارد که بخش مهمی از افزایش قیمت دلار وابسته به این نااطمینانی حاصل از ناملایمات سیاسی است. - از سوی دیگر، آمارها نشان می دهد که رشد نقدینگی همچنان در سطح بالایی قرار دارد و کاهش قابل توجهی نداشته است، این موضوع تا چه حد می تواند بر افزایش نرخ ارز اثرگذار باشد؟
در مورد نقدینگی به نظرم کمی ساده انگاری وجود دارد. در یک تحلیل دیدم که از روی افزایش ماهانه حجم نقدینگی داشت به قیمت دلار می رسید. در واقع نباید یک رابطه دینامیک و بلند مدت را تا این حد آنرا به یک رابطه مکانیکی تبدیل کرد. نقدینگی در تحلیل نهایی تعیین کننده سطح قیمت دلار در بازاری است که آزادی عملکرد داشته باشد. حال اگر دخالت های گاه و بیگاه در بازار توسط دولت و یا بانک مرکزی انجام شود، قیمت از قیمت بازاریش انحراف پیدا می کند و اینجا دیگر نقدینگی نیست که کار می کند، بلکه نقدینگی پایه را می سازد و دخالتها قیمت را از پایه منحرف می کند. نکته مهم این است که هر گونه دخالتی به محض رها شدن موجب
افزایش قیمت می شود. به همین دلیل است که حکم آخر را نقدینگی صادر میکند ولی این حکم کوتاه مدت نیست، بلند مدت است. بنابراین اگر تحلیلمان کوتاه مدت است نقدینگی به عنوان بستر کار می کند ولی عوامل متعددی دیگری در تعیین نرخ اثر دارند که در هر زمان این عوامل تغییر می کنند. بنابراین تغییرات قیمت دلار در کوتاه مدت را نمی توان با نقدینگی و تغییرات نقدینگی توضیح داد. - با توجه به این که در دو سال اخیر، افزایش نرخ ارز حدود سه برابر شده است، آیا نرخ ارز پتانسیل افزایش بیشتر نرخ ارز در شرایط کنونی را دارد؟
هم دارد و هم ندارد. ندارد به دلیل اینکه قیمت دلار کشش بیش از سیزده تا پانزده هزار تومان را ندارد. قبلا هم در این محدوده ها زیاد توقف داشته و نشان داده است که تقاضای واقعی دلار در این محدوده های دارای مقاومت بسیار زیادی بوده است. بنابراین در شرایط بدون تنش و بدون محرک های قوی سیاسی احتمال اینکه دلار این محدوده ها را بشکند بسیار احتمال کمی دارد. ولی تقاضای دیگر دلار، یعنی تقاضای سوداگری speculative demnad حد و حساب کتاب ندارد. بیشتر بر اساس محرکها کار می کند. سوداگران برای مصرف خرید نمی کنند. آنها خرید می کنند که بفرشند. بنابراین زمانهایی که نوسان زیاد می شود،دسر و کله آنها پیدا می شود. آنها در همه جای دنیا به یک شیوه کار می کنند. بنابراین وقتی بازارها آرام می شود فعالیت آنها کم می شود و وقتی بازارها التهاب دارند و نوسان شدید دارند، مبادلات پولی به شدت افزایش می یابد. بنابراین در شرایط پر نوسان قیمت دلار می تواند بیش از اینها بالا برود. مهم این است که محرک سیاسی چقدر قدرت دارد و چقدر توسط حاکمیت قابل کنترل است. مثلا اگر محرک بیرونی باشد، پر قدرت هم باشد و از طریق حاکمیت هم قابل کنترل نباشد، اثرش بر بازار بسیار زیاد است. همین ورود افراد به این بازار بازار را پرنوسان می کند و همین جذابیت بیشتری ایجاد می کند. بنابراین تقاضای سفته بازی حد ندارد، مخصوصا زمانیکه دولت هم برای کنترل بحران مجبور باشد پول چاپ کند. - رییس کل بانک مرکزی عنوان کرده: این نوسانات عمدتاً ناشی از نحوه عملکرد برخی از صادرکنندگانی است که به سبب جو روانی ناشی از افزایش نرخ بنزین و حوادث بعد از آن و شروع تسویه حسابهای تجار با خارجیان در پایان سال میلادی، تلاش مهیکنند با تعلل، ارزهای صادراتی خود را با نرخ هایی بالاتر عرضه کنند، از سوی دیگر، صادرکنندگان این موضوع را تکذیب کردند، از نگاه شما این موضوع تا چه حد می تواند در بازار ارز اثر گذار باشد؟
معمولا مسئولین از مرزهای دانش عبور می کنند و قضایا را همیشه اجرایی می بینند. مثلا وقتی قیمتها بالا می رود عده ای اغتشاش گر را عامل افزایش قیمت می دانند و وقتی قیمت دلار بالا می رود یک عده دلال هستند که بازار را تحریک می کنند. بنابراین از نظر بسیاری از مسئولین این قوانین اقتصادی نیست که دارد عمل می کند، بلکه گروههای صاحب رابطه و نفوذ هستند که بازارها را بهم می ریزند تا بتوانند از آن استفاده کنند. این عواملی هم که شما از قول مسئولین بانک مرکزی مطرح کردید از این نمونه ها است. طبیعی است که رسیدن به آخر سال میلادی و عواملی از این دست همیشه هستند و همیشه قیمت دلار را تحت تاثیر قرار می دهند. ولی در بلند مدت و حتی در میان مدت اینها أصلا حضور ندارند. تحلیلهای کوتاه مدت به مسایل خاص برمی گردد، ولی بدون ارتباط با متغیرهای بلند مدت اقتصادی نیست. بنابراین تحلیلهای صحیح آن تحلیل هایی است که برآیند تحولات مختلف زمانی ( مثل کوتاه مدت و بلند مدت ) باشد. همان طور که در پرسش اول شما مطرح کردم به کف رسیدن قیمت دلار از یک طرف و ناآرامی های اخیر از طرف دیگر زمینه های افزایش قیمت دلار را فراهم کردند. موارد مورد ارجاع رییس کل بانک مرکزی هر چند که میتواند وجود داشته باشد میتواند همزمان باشد نه علت. به همین دلیل دلار نمی تواند به مقادیر نزدیک یازده هزار تومان برگردد، اگر باز گردد تحلیل ری یس کل بانک مرکزی درست است. ولی اگر یک پله و یا یک کانال دلار بالاتر رفته باشد و در همان کانال برای مدتی طولانی بماند، نشان می دهد که یک فاکتور بنیادی تغییر کرده است. به نظرم دلار قدرت پایین آمدن تا مقادیر چند ماه پیش را ندارد. در آن دوران قیمتها به زیر یازده هزار تومان هم کاهش یافت، ولی مجددا بالاتر رفت. خط مقاومت قیمت دلار در این نوبت یازده هزار تومان نیست. در این دوره خط مقاومت دوازده هزار تومان است. طبیعی است که با تحولات داخلی و خارجی و افزایش ریسکهای سیاسی در اقتصاد ایران این قیمت تمایل زیادی به افزایش دارد. در مجموع نظرم این است که دلار تا پایان سال به جای روند نزولی دارای روندی صعودی ولی با شیب پایین است. - آیا با توجه به کاهش درآمدهای نفتی، کنترل نرخ ارز از دست دولت خارج شده و دولت نیاز به منابع صادرکنندگان برای تنظیم بازار دارد، این شرایط تا چه حد می تواند در شرایط کنونی بر بازار اثر گذار باشد؟
به نظرم در مورد اثر نفت بر بازار ارز زیاد بزرگنمایی شده است. در حالیکه ممکن است کل صادرات غیر نفتی کشور به حدود ده میلیارد دلار برسد، ولی صادرات غیرنفتی ( آن طور که در ایران تعریف می شود) بیش از سی میلیارد دلار است. بنابراین به نظرم می رسد که صادرات نفتی اثر تعیین کننده و مهمی بر بازار ارز ندارد و این صادرات غیرنفتی است که اثر بخشی بیشتری بر این بازار دارد. یک از قدرت های مانور بانک مرکزی در منتل بازار ارز در چند ماه گذشته استفاده از ارزهای حاصل از صادرات غیرنفتی بوده است که مستقیما در بازار نیمایی ارایه می شوند. در مقاطعی از سال دیده شده است که عرضه ارزهای حواله ای در سایت نیما بیش از تقاضا برای این ارزها بوده است. اینجا همانجایی بود که امریکا به راحتی نمی توانست تحریم کند. وجوه دلاری آن غیرمتمرکز بود و بسیاری از این صادرات از مجاری رسمی انجام نمی شد. اینها همه موجب شدند که ارزهای حاصل از صادرات نفتی هم زیاد باشد و هم غیرمتمرکز. به نظرم بانک مرکزی به درستی دست روی این بخش گذاشت و از طریق انتقال ارز حاصل از صادرات غیرنفتی توانست بازار ارز را آرام کند. خلاصه کنم. در شرایط فعلی این بازار ارز صادرات غیرنفتی است که قیمت ارز را در بازارهای ایران تعیین می کند و دوم نفت در همین حد که صادر می شود اثر چندانی بر بازار ارز ندارد. بنابراین همواره بازار نیما اثر تعیین کنندگی بالایی در تعیین نرخ ارز دارد.
ولی کاهش ارز حاصل از صادرات نفت چون منجر به کسر بودجه دولت و در نهایت افزایش نقدینگی می شود از این مسیر می تواند قیمت ارز را بالا ببرد که این خود بحثی مفصل است و در این گفتگوی کوتاه به آن نمیتوان پرداخت.
این مقاله در هفته نامه تجارت فردا چاپ شده است.
نظرات شما